دریافت
1 – تربیت دینی : یعنی وظایف دینی فرزندان به آنها تعلیم دادن ، و آنها را دیندار تربیت کردن .
 
علامه طباطبایی (ره ) در تفسیر المیزان  ذیل آیه 37 سوره سبأ می فرماید :  اولاد خود را با تربیت‏ دینى‏ بار آورد، چنین افرادى پاداش دو چندان خواهند داشت." فَأُولئِکَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ" در این جمله به احتمال قوى موصوف" جزاء" اضافه بر صفت" ضعف" شده، و معناى آن پاداش دو چندان است، و دو چندان بودنش براى این است که هم خود هدایت یافتند، و هم دیگران را هدایت کردند، علاوه بر اینکه خداوند حسنات آنان را به ده برابر و بیشتر مزد مى‏دهد." وَ هُمْ فِی الْغُرُفاتِ آمِنُونَ" یعنى در قبه‏هاى بلند، از عذاب ایمنند، پس چنین افرادى عذاب نمى‏شوند. [1]
 در منابع تاریخی آمده است : حضرت زهرا ( س ) در شب 23 ماه رمضان زودتر می خوابند تا برای شب احیا که می خواهند شب زنده داری کنند خواب الود و خسته نباشند .
 
2 – تربیت اجتماعی : مقصود اینکه باید بچه ها با اجتماع و زندگی اجتماعی آشنا کرد ؛ تا اینکه فرزندان خودشان را در جامعه پیدا کنند و نقش خود  بروز بدهند ؛و به عبارت دیگر میدان  دادن به جوان تا بتواند خودش را و جایگاه خود را در جامعه پیدا کند . و در انواع معاشرت ها برای آنها مشکلی پیش نیاید .
 
مثلا در اسلام معاشرت به طور مطلق و با همه انسان‏ها، نه قابل توصیه است و نه قابل تحذیر.  خوبى یا بدى  معاشرت بستگی  به هدف از معاشرت با دیگران و نوع تأثیر آن در کمال مطلوب انسان است. توسعه اخلاق الهى و بهره‏مندى از فضایل اخلاقى و پیشرفت در جهت تهذیب و تربیت نفس، از جمله مهم‏ترین اهداف معاشرت با دیگران است. بنابراین، اگر در جایى معاشرت با دیگران مستلزم کشیده شدن انسان به گناه و معصیت و انحراف از مسیر هدایت و سعادت باشد، روشن است که چنین معاشرتى خلاف مقصود است و باید از آن پرهیز کرد. در مقابل، اگر معاشرت با کسى موجب تقرب انسان به خداوند و تقویت ایمان و بنیه‏هاى دینى انسان شود، باید در حفظ و توسعه آن به شدت کوشا بود. به همین‏ دلیل است که در اسلام ویژگى‏هاى بسیارى براى معاشران برشمرده شده است؛ یعنى اسلام هر نوع معاشرتى را توصیه و سفارش نمى‏کند؛ بلکه برخى از معاشرت‏ها را زیان‏بار و مخرّب دانسته و توصیه اکید به ترک آنها کرده است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر غفارى فرمودند:
 
اى ابوذر، همنشین صالح بهتر از تنهایى و انزواست و تنهایى بهتر از همنشین ناصالح است. [2]
 
 در بخشى از نامه امیرمؤمنان علیه السلام به فرزندش چنین آمده است:
 
پسرم! خود را میان خویش و دیگرى میزانى بشمار، پس آنچه براى خود دوست مى‏دارى براى جز خود دوست بدار، و آنچه تو را خوش نیاید براى او ناخوش بشمار، و ستم مکن چنانکه دوست ندارى بر تو ستم رود، و نیکى کن چنانکه دوست مى‏دارى به تو نیکى کنند. آنچه از جز خود زشت مى‏دارى براى خود زشت بدان، و از مردم براى خود آن را بپسند که از خود مى‏پسندى در حق آنان، و مگوى به دیگران آنچه خوش ندارى شنیدن آن، و مگو آنچه را ندانى، هر چند اندک بود آنچه مى‏دانى، و مگو آنچه را دوست ندارى به تو گویند.[3]
 
این قانون در حقیقت معیار و ملاکى کلى و عام براى اخلاق اجتماعى و نحوه معاشرت با دیگران است. بسیارى از مکاتب اخلاقى نیز این قانون را پذیرفته، در نظام اخلاقى خود از آن بهره برده‏اند.[4] بهترین و کامل‏ترین معیار براى تشخیص درستى یا نادرستى رفتارهاى اجتماعى ما، همین معیار است. این معیار را مى‏توان در همه [5]
 
صائب بن عباد از دانشمندان و خیرین عصر خود ، از ایشان سوال شد چطور شد به این مقام رسیدی ؟ فرمود : در دوران بچگی مادرم اخر شب پولی زیر متکی می گذاشت و می گفت صبح موقع بیرون رفتنی اگر فقیر دیدی به بدهید و به همین خاطر از دوران بچگی من روحیه انفاق را پیدا کردم و خداوند هم به عنایت فرمود .
 
و یا کاشف الغطا به همراه فرزندش در مسیری می رفتند وفقیری را دیدند ؛ پدر از فرزند سوال کرد آیا ایشان مطمئن هست مردم به او کم کنند ؟ فرزند نخیر! پدر فرمود پس چطور ایشان با اینکه مطمئن نیست به کمک کنند صبح تا ظهر و شاید تا شب تو کوچه و خیابان منتظر می ماند ولی ما که یقین داریم خداوند به بندگان خود رسیدگی می کند ما انتظار عنایت و یا قدمی برای عنایت خداوند بر نمی داریم و یا اینکه خیلی کم می باشد .
 
و یا در بحارالانوار مرحوم مجلسی در تفسیر آیه » قوا انفسکم و اهلیکم وقودها الناس و الحجاره « می فرمایند :
 
1 –  فرزندان را بر اطاعت خدا آموزش دهید .
 
2 – واجبات را به انها یاد دهید .
 
3 – آنها از زشتی ها برهانید .
 
4 – خوبی را بر آنها یاد آوری کنید .
 
3 – تربیت عاطفی : باید از لحاظ عاطفی فرزندان را بیمه کنیم تا احساس  فقر عاطفی پیدا نکنند . وظیفه ما ایجاب می کند که دوست فرزندان را به آنها ابراز کنیم و اینگونه  رفتار در سیره ائمه معصومین فروان است که پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام بارها و فراوان به فرزندان خود ابراز می کردند من دوستت دارم . اینها سند بزرگی بری من و شما است که به فرزندان محبت و عاطفه خرج کنیم .
 
4 – تربیت فرهنگی : یعنی ما باید به فهنگ فرزندان بها دهیم و در بیرون از منزل معلم ، دوست ، وسایل مشغولیت ایشان را چک کنیم تا مطمئن شویم فرزن دارد با فرهنگ درست پیش می رود و یا به عبارت دیگر بدانیم چه نوع فرهنگی به فرزند تعلیم داده می شود .
 
مواظب باشیم با هر کسی ارتباط دوستی بر قرار نکند . چرا که امام صادق ( ع ) در این زمینه می فرمایند :
 
با 5 گروه رفیق نشوید :
 
1 – دروغ گو یعنی کسی که با دروغ گویی مأنوس است .
 
2 – فاسق یعنی کسی که از گناه ابایی ندارد .
 
3 – احمق و نادان
 
4 – قاطع رحم یعنی با نزدیکان قطع رابطه کرده است .
 
5 – بخیل یعنی در رفاقت با آن هیچ گونه نفعی بخاطر بخیل بودن به تو نرسد .
 
5 –تربیت اقتصادی : یعنی  به فرزندان راه های کسب  روزی ، قناعت در زندگی ، انفاق و ... را یاد دهیم . و در اینگونه امور پشتیبان آنان باشیم .
 
همه پیامبران و امامان براى تأمین مخارج زندگى خود و خانواده‏شان کار مى‏کردند.[6] هیچ یک از آنان، به‏رغم وجود کسانى که حاضر بودند با افتخار براى آنان و به جاى آنان کار کنند و با وجود امکانات و داشتن منابع مالى لازم، خود را از کار و تلاش بى‏نیاز نمى‏دیدند. ما در اینجا به ذکر دو نمونه از میان صدها مطلب تاریخى و روایى در این‏باره بسنده مى‏کنیم.
 
شخصى به نام محمد بن منکدر مى‏گوید: در روزى گرم به بیرون از مدینه رفتم. محمد بن على (امام باقر علیه السلام) را دیدم که با دو غلام سیاه مشغول کار کردن بود. از مشاهده این وضعیت که کسى در طلب دنیا اینگونه به خود سختى بدهد، ناراحت شدم و با خود گفتم که باید او را موعظه کنم. به او نزدیک شدم. سلام کردم. در حالى که از شدت خستگى نَفَس مى‏زد و عرق از سر و رویش مى‏ریخت، پاسخم را داد. به او گفتم: «آیا هیچ فکر کرده‏اى که اگر در این حالت مرگ تو فرا رسد، پاسخ خدا را چگونه خواهى‏داد؟!» امام باقر علیه السلام در پاسخ فرمود: «اگر در این حالت مرگ من فرا رسد، در حقیقت، در حالتى مرگ من فرا رسیده است که مشغول پرستش خداوند هستم. من با این عبادت، خودم و عیالم را از تو و دیگران بى‏نیاز مى‏کنم. در صورتى باید از فرا رسیدن مرگ مى‏ترسیدم که در حال معصیت و نافرمانى‏خداوند مرگ من فرا برسد.»[7]
 
یکى از یاران امام صادق علیه السلام مى‏گوید: امام صادق علیه السلام را دیدم در حالى که بیلى در دست و جامه‏اى خشن و زبر بر تن داشت و در زمین شخصى خود مشغول کار بود و عرق از پشتش مى‏ریخت. به حضرت عرض کردم: «اجازه دهید من به جاى شما کار کنم.» در پاسخ فرمود: «من دوست دارم که انسان براى‏تأمین معاش و در طلب معیشت، سختى و آزار آفتاب گرم را تحمل کند.»[8]
 
در این نوشته از مطالب مطرح شده در سخنرانی استاد رفیعی استفاده شده است .
 
 
 
 

دریافت
 
[1]  - تفسیر المیزان ، ج 16 ، ص 580 .
 
[2]  - بحار الانوار، ج 74، ص 84 .
 
 
 
[3] -  نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، نامه 31، ص 301
 
[4] - براى توضیح بیشتر در این‏باره، بنگرید به: محمدتقى مصباح، نقد و بررسى مکاتب اخلاقى، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفى، فصل مکتب لذت‏گرایى)
 
[5]  - شریفى، احمدحسین، آیین زندگى (اخلاق کاربردى)، 1جلد.
 
[6] - بنگرید به: فروع الکافی ، ج 5، ص 75 و 76، باب ما یجب من الاقتداء بالائمة علیهم السلام فى التعرض للرزق، حدیث 10
 
[7] . بحار الانوار ، ج 5، ص 73 و 74.
 
[8] . بحارالانوار ، ج 5، ص 76 .