اشاره
دین طبق نخستین آیات نازل شده بر پیامبر(ص)بر دو عنصر بنیادین تعلیم و تربیت،یعنی کسب علم و دانش(علم بالقلم) از یک سو،و تعالی روح و کمال انسانی(علم الانسان ما لم یعلم)از سوی دیگر تأکید می کند.از دریچه همین تأکید است که می توان اولا به این ادعا که قرآن یک کتاب تربیتی است استدلال کرد،ثانیا بر اهداف و آرمانهای عام و کلی نظام تربیت اسلامی وقوف یافت.
تمام روشهای تربیتی در اسلام در حقیقت حاکی از پیوند انسان و رب است و همه فرع و شعبه های تربیت از این پیوند و کیفیت آن منشاء می گیرد.
دین به نگرش فلسفی فرد به تعلیم و تربیت و به دنبال آن اهداف تربیتی جهت می دهد و فرهنگ دینی حاکم بر انسان در همه شؤون زندگی او ریشه می دواند.تربیت دینی نشان دهنده راه و روشی است که در انتها به هدف زندگی منجر می شود.
تعلیم و تربیت از دیرباز و طی قرون و اعصار همواره مورد توجه عالمان، اندیشمندان و فیلسوفان بوده و بدین سان توانسته است افکار و اندیشه های بزرگ را به سوی خویش فراخواند.
آنچه در زیر می خوانید نگاه استاد شهید مرتضی مطهری در حوزه«تعلیم و تربیت»، برگرفته از دو کتاب آن فرزانه دهر به نامهای «تعلیم و تربیت در اسلام»و«فلسفه اخلاق »است.
تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری بر چند رکن اساسی مبتنی است. اول؛نخستین رکن تعلیم و تربیت اسلامی اهتمام به پرورش فکر و اندیشه آدمیان است.اسلام بر اصل مسأله علم آموزی و تعقل تأکید فراوانی کرده و علاوه بر آن درباره خصوصیات علمی که انسانها باید در پی آموختن آن باشند نیز به تفصیل سخن گفته است.
«تعلیم»آنگونه که متفکران مسلمان سخن گفته ان با«تعقل»متفاوت است.
تعلیم جریان یکسویه ای از اطلاعات است از جانب معلم به سوی متعلم و در آن«ذهن متعلم
صفحه 2
چونان انباری است که یک سری اطلاعات در آن ریخته شود.»و او هیچ دخالتی در چند و چون و تقدم و تأخر آنها ندارد.
اما تعقل مبتنی است بر«پرورش و استقلال یافتن نیروی فکری متعلم و زنده شدن قوه ابتکار در او»آنچنان که خود مستقلا بتواند اطلاعات خامی را که از منابع گوناگون دریافت می کند تبویب و تألیف کند و با تأمل در آنها احیانا به نتایج جدیدی برسد.قوت گرفتن نیروی تعقل در وجود آدمی در نهایت او را تبدیل به یک مجتهد خواهد کرد و «اجتهاد واقعی نیز همین است که وقتی یک مسأله جدید که انسان هیچ سابقه ای درباره آن ندارد،به او عرضه شد فورا بتواند اصول را به نحو صحیح بر آن تطبیق کرده و نتیجه گیری نماید.»
در متون دینی،به تعلیم و تعقل،هردو توصیه فراوان شده است چه تعلیم بدون تعقل و تفکر مفید هیچ فایده ای نیست هم چنانکه«تعقل بدون تعلیم و تعلم امکانپذیر نیست».چراکه«مایه اصلی تفکر (پردازش اطلاعات در ذهن)تعلیم و تعلم(آموختن اطلاعات)است»«آموختن بعضی علمها مانند علم بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر که از مقدمات ایمان صحیح(ایمان به علم)محسوب می شود،واجب عینی بوده و بالذات مطلوب شارع است».اما علوم دیگری هم هستند که چون«تحقق هدفی از اهداف شریعت اسلام متوقف بر آموختن آنها است باید فرا گرفته شوند»و هیچ علمی از اقسام مختلف علوم نیز از این قاعده مستثنی نیست.
کاوش در مسأله علم آموزی(تعلیم)از دیدگاه اسلامی خود مقدمه ای است برای تأمل دقیق تر در باب«تعقل»که در متون دینی ما از درجه و مرتبه بالاتری برخوردار است.تعقل چنان که گفته شد برخلاف تعلیم یک فرایند فعال در ذهن آدمی است که در آن اطلاعات خام موجود در ذهن حلاجی و پردازش می شوند و مقدمه نتایج بدیع قرار می گیرند.
عقل قوه ای است در وجود آدمی که یکی از مهم ترین شؤون آن مظهریت اسم فرقان خداوند یعنی جدا کردن سره از ناسره در میان اطلاعات و مفاهیم موجود در ذهن آدمی است.این سخن مضمون روایتی از امام صادق(ع)نیز هست. امام(ع)در توضیح آیه شریفه فبشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه می فرماید آن قوه ای که به آدمی احسن را می دهد همین عقل است. «عقل آنوقت برای انسان عقل است که به شکل غربال دربیاید یعنی هرچه را که وارد ذهن می شود سبک سنگین کند و بهترین آنها را برای خود نگاه دارد.»
تعلیم و تربیت اسلامی در اولین گام با استوار کردن پایه های دانش و تفکر در انسانها آغاز می شود و قوام می یابد.پس از این گام نخست برای رسیدن به غایت متعالی آموزش و پرورش دینی که همان تربیت انسان کامل است گامهای مهم دیگری را نیز باید برداشت که در ادامه درباره آنها سخن خواهیم گفت.
دوم؛از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری دومین گام اساسی در تعلیم و تربیت اسلامی پرورش استدادهای نهفته در وجود آدمی است. از اولیات انسان شناسی اسلامی یکی این است که لوح وجود آدمی در بدو تولد پاک و بی نقش نیست و خداوند در نهاد همه ابناء بشر پیش از تولد آنها آداب و عقایدی را به ودیعه نهاده است.این تعلیمات پیشینی،اگرچه به نحو آگاهانه در ضمیر انسانها موجود و مستقرند لکن همه آنها بالفعل نیستند و در بسیاری از موارد از قوه به فعل درآوردن انسانها محتاج نوع خاصی از سلوک جسمی و روحی و مآلا نحوه خاصی از تربیت و آموزش است.استاد شهید معتقد است که به واقع تربیت چیزی جز پرورش دادن استعدادهای موجود در باطن انسانها نیست.اگر انسان چیزی هم از خارج می آموزد برای آن است که آن آموخته ها و اطلاعات را بر«فطریات خود»بیفزاید و از امتزاج و در هم رفتن آنها نیروی بیشتری بگیرد و طریق کمال را سریعتر طی کند.
این سخن که انسانها به نحو ما تقدم از برخی آگاهیهای فطری برخوردارند در میان فیلسوفان غرب نیز طرفدارانی دارد.از جمله ایما نوئل کانت فیلسوف شهر آلمانی معتقد است که آدمیان مستقل از هرگونه تعلیم و آموزش بر«خیر اخلاقی»و مصادیق آن وقوف دارند و پیش از آنکه فردی از خارج برای آنها از تکلیف اخلاقی سخن بگوید خود از تکالیف خویش آگاهند و لذا او به جد معتقد است که پیشینی و مستقل از تجربه دانستن خیر اخلاقی تنها راه«توجیه»عمل اخلاقی است.
آنچه خداوند به عنوان باورهای فطری در نهاد آدمیان قرار داده،در اعلی درجه خیر و راستی است و انسانها برای آنکه به غایت کمال برسند حاجت به هیچ چیزی جز به فعلیت رساندن استعدادهای فطری خود ندارند.استاد از این سخنان چنین نتیجه می گیرد که نظام تربیتی اسلام به طور عمده حول بسط نظریات شکل می گیرد چه هر سیستم آموزشی که منطبق بر فطرت درونی و ندای وجدان آدمی نباشد هرگز موفق نبوده و کاری از پیش نخواهد برد حتی اگر به اجبار و اکراه هم متوسل شود.
سوم؛از دیگر ارکان نظریه تعلیم و تربیت در اسلام این است که در اثر آموزش صحیح فضایل اخلاقی و ملکات نفسانی در وجود آدمی متمکن می شود و روح انسان به آنها«عادت»می کند. بسیاری از نظریه پردازان بزرگ تربیتی در غرب عقیده دارند که«عادت»اصولا و مطلقا امر ناپسندی است.مثلا روسو در کتاب امیل می گوید:«امیل را باید عادت دهم که به هیچ چیزی عادت نکند.» و یا کانت در جایی می گوید:«هراندازه عادات بشر بیشتر باشد استقلال و آزادی او بیشتر می شود.»استاد شهید می گوید:«این ها عقیده دارند که چون خاصیت عادت این است که اراده را ضعیف می کند به نحوی که انسان نمی تواند علیه مأنوسات روحی و جسمی خود قیام نماید پس عادت در هر زمینه بد است.لذا اینها در مقابل این تعریف که تربیت فن تشکیل عادت است می گویند تربیت فن برهم زدن عادت است.»استاد معتقد
صفحه 3
است که صدور حکم کلی درباره این که عادت همواره ناپسندی است چندان صائب نیست. «چون عادت بر دو قسم است:عادات فعلی و انفعالی.عادت فعلی آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار نمی گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست بهتر انجام می دهد.فی المثل نوشتن را نمی توان به یکباره آموخت باید به تدریج و در اثر تمرین و ممارست عادت به نوشتن حاصل شود.بسیاری از ملکات نفسانی مثل شجاعت و قوت قلب نیز عادت فعلی محسوب می شود.» استاد معتقد است که در مورد عادات فعلی ایراداتی از قبیل آنچه کانت و روسو بیان می کردند وارد نیست.چون«اولا خاصیت این عادت این نیست که انسان خوی و انس می گیرد بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی به انجام کاری عادت نکرده اراده اش در مقابل محرکاتی که انگیزه او را برای انجام آن کار تقلیل می دهند ضعیف است ولی وقتی که عادت کرد مقاومت پیدا می کند.ثانیا از جمله فواید عادت که علمای اخلاق همواره بر آن تاکید فراوان کرده اند این است که عادت انجام کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است آسان می کند.اما استاد آن قسمی از عادت را که تسلط آنها بر نفس آدمی موجب تضعیف عقل و اراده او می شود،عادات انفعالی می نامند.«عادات انفعالی عاداتی است که انسان تحت تاثیر یک عامل خارجی کاری را انجام می دهد و در همین دسته از عادتها است که آدمی اسیر مانوسات خود می شود.»حاصل سخن در این بخش این است که در نظریه تعلیم و تربیت اسلامی ایجاد عادات فعلی برای تربیت شوندگان جایگاه مهمی دارد و غفلت از آن روند تربیت دینی را تا حدود زیادی مختل خواهد کرد.
چهارم؛انسانی که به روش اسلامی تعلیم می بیند و تربیت می شود باید موجودی«اخلاقی» از کار درآید و این یکی دیگر از ارکان تعلیم و تربیت اسلامی است.متکلمان شیعه تحت تاثیر آموزشهای ائمه علیهم السلام همواره معتقد بوده اند که خیر اخلاقی مستقل از امر الهی است یعنی اینگونه نیست که چون خداوند به انجام یک کار خاص امر کرده است آن کار مبدل به خیر اخلاقی شود.بلکه چون یک عمل خاص به لحاظ اخلاقی خیر است خداوند به انجام آن امر می کند و این سخن البته تفصیلی دارد که از آن صرف نظر می کنیم.اما این نکته نیز نباید ناگفته بماند که خالق نخستین خیر الهی که در ضمیر انسان به صورت فطرت اخلاقی جای گذاری شده،خداوند است و از این جهت اخلاق را باید برآمده از ذات الهی دانست.استاد شهید علاوه بر این مطلب می گوید:«تمام حقیقت این است که اخلاق از مقوله عبادت و پرستش است.انسان به همان میزان که خدا را ناآگاهانه پرستش می کند،ناآگاهانه هم یک سلسله دستورهای الهی را پیروی می کند. وقتی که شعور ناگاهش تبدیل شود به شعور آگاه که پیامبران نیز برای همین کار آمده اند،آنگاه دیگر تمام کارهای او تبدیل به کار اخلاقی می شود.» سیستم تعلیم و تربیت اسلامی از آنجا که آموزشهای اخلاقی در آن اهمیت بسیار دارد،یک سیستم هدفمند و دارای غرض و مقصود خواهد بود چون اخلاق برخلاف مطلق تربیت که هیچ محتوای از پیش تعیین شده ای ندارد،دارای مضمون و محتوایی مشخص و غیرقابل تخلف است.از سوی دیگر فضایل اخلاقی اگر در کنار آداب و اعمال دینی بنشیند آدمی را برای طی طریق کمال کفایت خواهد کرد و مطلوب آموزش و پرورش اسلامی نیز جز این نیست.
پنجم؛تعلیم و تربیت اسلامی در یکی دیگر از شؤون خود بر مساله«عبادت»مبتنی است.در تفکر اسلامی کمال غایی آدمی آن هنگام محقق می شود که او به مرتبه«عبادت»برسد و در هیچ حال و مقامی از ذکر باری تعالی غافل نشود و رسیدن به این مستلزم نوعی خاص از سلوک روحی و جسمی است که جز در ضمن یک سیستم آموزشی و پرورشی دقیق ممکن نخواهد بود.در اسلام انواع مختلفی از عبادت وجود دارد که هریک محتوایی خاص و به تبع آن کارکردی ویژه دارند.تربیت اسلامی با دستمایه قرار دادن این اشکال مختلف عبادت هریک را در جهت برآوردن مقصودی خاص از مقاصد مختلف خود به کار می گیرد و بدین ترتیب عبادت را در کنار دیگر ارکان خود می نشاند تا از این رهگذر برنامه خویش را کامل کند و به سرانجام برساند.استاد شهید عقیده دارد که در عبادت اسلامی علاوه بر محتوای آنها عناصر مختلفی وجود دارد که هرکدام از آنها می تواند مستقلا در جهت غنی تر شدن برنامه تربیتی اسلام موثر واقع شود.عبادات اسلامی غالبا شکلی خاص و از پیش تعیین شده دارند که شخص عابد حق تخلف از آنها را ندارد.همین شکل خاص عبادت و لزوم مراعات آن خود تمرینی است برای ضبط و مهار نفس که یکی از مهم ترین ملکات نفسانی محسوب می شود.علاوه بر این اکثر عبادات اسلامی وقت ویژه ای هم دارند که در غیر آن پذیرفته نمی شوند.
لزوم مراعات اوقات عبادات خود تمرین دیگری است برای آنکه ملکه نظم و وقت شناسی در وجود عابد جای بگیرد و این نیز یک خصلت تربیتی دیگر است.از این دست عوارض جانبی و مهم در اطراف عبادات اسلامی باز هم می توان یافت.با این وصف می توان نتیجه گرفت عبادت آخرین حلقه از زنجیر تعلیم و تربیت اسلامی است که اگر به باقی اجزاء آن بپیوندد سیستمی بدیع بوجود خواهد آورد که بسی جامع تر و کارآمدتر از نظریه های کنونی تعلیم و تربیت است.آنچه در کمال اختصار در این نوشتار آمد شمای کلی نظام آموزش و پرورش اسلامی است آنگونه که استاد شهید مرتضی مطهری در آثار خود تصویر کرده است.این ساختار عمدتا نظری است و برای آنکه تبدیل به یک تئوری جامع و سازگار شود باید راهکارهای عملی و اجرایی به همراه برخی جزئیات دیگر به آن ضمیمه شود.آن هنگام است که می توان نسبت به تحقق یکی از اهداف دیرینه شریعت اسلام یعنی ساختن جامعه ای دینی امیدوار بود.